وبلاگ ادبی مرکز فرهنگی هنری دیواندره

۱۴
مهر


  • فاطمه صالحی پور
۲۰
فروردين

از روزی که به مرکز دیواندره خبر دادند که قرار است نهمین جشنواره ی قصه گویی در شهر ما برگزار شود,شور و شوق دیگری در فضای کانون به وجود آمده بود.ایام مدرسه بود و بچه ها کمتر به کانون می آمدند. ما چهار مربی بودیم و از همان روز تدارکات فضا سازی مرکز را در نظر گرفتیم. خانم آسیابانی مربی مسئول کانون با ابهت خاصی که بر فضای جلسه داشتند به کارمان نظم خاصی می بخشید ,خانم محمدی مربی فرهنگی کانون نظرات جالبی داشت همراه با شوخی هایی که خشکی فضای کارمان را خنثی می کرد.خوش ذوق ترین مربی ما خانم سلیمانی که کودکی درون پر جنب و جوشی دارد و سلیقه ی زیبایی که در طرح ها به خرج میداد در میان ما هم حضور داشت و بالا خره خود من که سه ماهی است که به این جمع صمیمی اضافه شده ام.

  • فاطمه صالحی پور
۲۴
مهر

صدای کودکان قشنگ ترین صدای دنیاست

نمایشگاه آثار ادبی اعضا به مناسبت هفته ی ملی کودک



  • فاطمه صالحی پور
۲۴
مهر

برداشت آزاد

به مناسبت گرامیداشت هفته ی دفاع مقدس برنامه ای با حضور اعضای ادبی مرکز دیواندره و با موضوع برداشت ازاد برگزار گردید که هر کدام از اعضا برداشت خود را در رابطه با تصویری که به آنها ارائه داده شده بود را مینوشتند




  • فاطمه صالحی پور
۲۵
شهریور

مصادف با سالروز شعر و ادب پارسی و یادبود استاد شهریار  برنامه ی شعر خوانی در مرکز دیواندره بر گزار شد اعضا هر کدام از کتاب شهرر و همچنین مثنوی معنوی اشعاری را شعر خوانی  کردند و یک بیت را انتخاب کردند و بر روی نشریه ای که از قبل آماده کرده بودند نوشتند و مختصری از زندگی نامه ی استاد شهریار توسط یکی از اعضا خوانده شد 

  • فاطمه صالحی پور
۲۶
دی

شیرین ترین خاطرات تلخ من

سالن رو گذاشته بودن رو سرشون . همه بچه ها دور یک کاغذ که چسپونده بودن به دیوار جمع شده بودن : نفرات اول تا دهم آزمون فیزیک بود . حتی شرکت هم نکردم . خب به من چی ؟ غیر از این نبود که اسم توش نباشه . از اون چند نفری که گریه می کردند، حالم به هم می خورد ؛مگه آدم واسه آزمون گریه می کنه؟ به اون سه چهار نفری ،هم که خوشحال بودن ؛تبریک نگفتم . راستی چرا تبریک نگفتم ؟خوب یادم نمیاد ولی فکر کنم حسودیم شد . سال دوم دبیرستان بودم ، رشته ی ریاضی . از ریاضی خوشم می اومد . ولی اصلا درس نمی خوندم . بی خیال بودم به نظر خودم که خیلی با استعداد بودم . این رو پدرم هم می گفت . همیشه می گفت : (( مطمئنم یه روزی افتخار بزرگی برام می شی.)) شاید همین حرف ها بود که بیش تر نگرانم می کرد . هیچ امیدی به خودم برای کنکور نداشتم . از سال اول راهنمایی تا آلان ، هیچ وقت تو ردیف کسایی که معلما تو مدرسه صداشون می کردند: خانوم دکتر و خانوم مهندس ، نبودم. همیشه وقتی یکی از دانش آموز رو این جوری صدا می زدن ، حسودیم می شد ؛ چون هیچ وقت منو این جوری صدا نمی زدن برای همین هم هیچ وقت شهامت این رو نداشتم که طوری درس بخونم که این جوری صدام کنن.

  • فاطمه صالحی پور
۲۰
دی

 

خداوندا به نام تو کنم آغاز هر کاری                            که میدانم همه خوابند و محبوبم تو بیداری

چو آگاهی تو از کارم کجا در دل غمی دارم                    تویی درمان درد من ،من عاشق زاد بیمارم

که مخلوقان تو هر جا نشان از هیبتت دارند                     پیام آوردگان تو همه بر یک ره و کارند

میان بندگان تو محمد(ص) آیت پاکی                            که در فضل و مقام او نباشد بنده ی خاکی

وجودش سر به سر شوق است و نامش شهره ی عالم         که لطف حق ز دست او شده مشمول این حالم

در آن تاریکی شب ها عبادت می کند آنجا                      حرا چشم انتظار او که آید شمس و الضحی

تو نور روشنی بخشی به خیمه گاه مظلومان                    شفاعت بخش این امت به منزلگاه محرومان

شهادت می دهم تنها خدا باشد پناه ما                             نباشد غیر او ربی فرستاده محمد(ص)را

کلامش زینت دل ها نگاهش عمق زیبایی                       الف لامیم و یاسین را خدا داند چه معنایی

محمد(ص)مهد دین داری به چشم دشمنان خاری               دهد پیغام بیداری چه سرداری و سالاری

شب معراج تو دنیا سراسر شادمان باشد                        که شیطان تیره دل گشته ز خشمش بی مکان باشد

به عیسی و به موسی و به ابراهیم خلیل الله                     که پیغام همه باشد بخوان انسان تو بسم الله

مدینه شهر دل دادن مدینه مهد مولایم                            دلا تا کی صبوری تو نبینی شهر آقایم

به قرآن این کلام حق که معجز باشد احمد را                   که شمع جمع مخلوقان که باشد جز محمد(ص)را

درود و صد سلام رب به آن روح بلندت باد                    به اهل و امتت یارا قیامت میشوند دلشاد

 

فاطمه صالحی پور (سوگل)
  • فاطمه صالحی پور
۱۸
دی




مهمانان غار


به مناسبت میلاد پیامبر عزیز اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص)و همچنین گرامیداشت هفته ی وحدت با تدارک نمایش نامه ای از کتاب مهمانان غار و با همکاری اعضای فعال مرکز  و به دعوت دبستان شاهد شهرستان دیواندره نمایش عروسکی در نماز خانه ی این آموزشگاه برگزار گردید.


  • فاطمه صالحی پور
۰۳
دی

وقتی سرم را بلند کردم متوجه نگاه خیره اش شدم ناخود آگاه من نیز چشمانم را به او دوختم با هر پلک زدنم او نیزپلک میزدکمی لبهایم را پهن میکنم و خنده ای بر لبهایم مینشیند . لبخندی بر لبهای او هم نقش بسته است کاش میدانستم در دلش چه میگذرد شاید او هم در مورد من همین فکر را بکندچشمان قهوه ایش را به من دوخته و نگاهم را تعقیب میکند این بار دیگر خجالت میکشم در چشمانش نگاه کنم دزدکی با گوشه ی چشم طوری که من را نبیند او را ورانداز میکنم عجیب است او هم دزدکی من را نگاه میکند از خجالت میدانم که کمی سرخ شده ام آثاری از خجالت بر چهره ی او هم نشسته است صدای مادرم من را به خود می آورد ... خسته نشدی آنقدر به آینه زل زدی!!!!

 

 نویسنده: فاطمه صالحی پور( سوگل)

  • فاطمه صالحی پور
۰۳
دی

زندگیت را شیرین کن با یک      حبه لبخند

و آن را بنوش تا جاودانه گردی

نمیدانی چقدر لذت بخش است

وقتی که دنیا را شیرین بنوشی هر چند

تلخ باشد

فاطمه صالحی پور -مربی ادبی مرکز دیواندره

  • فاطمه صالحی پور
۰۳
دی



اولین آدم برفی زمستانی به همه ی بچه های ایران سلام میکند .

  • فاطمه صالحی پور
۰۳
دی

به مناسبت شب یلدا  با اعضای ادبی برنامه ای با عنوان یک سبد یلدا برگزار شد بعد از قرار دادن جلسه ی بحث و گفت و گو در مورد شب یلدا و رسم و رسوماتی که در این شب اجرا میشودبا همدیگر میوه هایی که مخصوص این شب می باشد را انتخاب کرده و هر کدام از انها به میل خود یکی از آنها به صورت کارت پستال درست کردو در آخر مطالبی را که در این مورد بیان کردند در کارت پستالهای خود یادداشت کردند







  • فاطمه صالحی پور